عشقِ پنهان
يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۸ ب.ظ
سینه ام می سوزد از عشقی که پنهان می کنم
عاقبت یک روز رازم را نمایان می کنم
عاقبت خیره به چشم ماه در یک شام شوم
پایه های عقل را در خویش ویران می کنم
عقل هم همتای نقل از وصف رویت عاجز است
هر دو را با یک نگاه خویش حیران می کنم
اختیاری نیست ای حتمی ترین تنها کمی
خشکی جبر تو را با اشک جبران می کنم
.
.
.
نه! تو اهل ناکجا آبادی ای محبوب من نیز خود را در پی ات ایلان و ویلان می کنم
- ۹۳/۰۵/۲۶
موفق باشید