جاری از دل دریای آسمان
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۲ ق.ظ
این شعرو یک سال و نیم پیش گفته بودم و خودم نداشتمش تا اینکه یکی دو هفته پیش تو دفتر یکی از دوستان دیدمش:
غزل غزل ز تو گفتم چه بی کران شده بودی
کبوترانه سرودم که آسمان شده بودی
ز هر حصار تعقل که روی دیده کشیدم
گذشته بودی و آخر قرین جان شده بودی
عتاب کردی و گفتی که خسته گشتی از این عشق
چه حس و حال قشنگی چه مهربان شده بودی
شبیه چشمه خورشید جاری از دل دریای آسمان به دلم مهربان روان شده بودی
سرودمت که فقط خود بخوانمت ولی افسوس
به خود که آمدم از آن دیگران شده بودی
- ۹۳/۰۹/۲۱