ققنوس14

۴۴ مطلب توسط «محمد قائمی راد» ثبت شده است

جه قدر این روزها درگیر حرف دیگری هستم

بهاری سبز, قربانی برف دیگری هستم

تمام فعل, فعلم را به باد نقد می گیرند

در این حل التمارین باب صرف دیگری هستم

مرا خواهد شکست آری از این قسمت گریزی نیست

برای بازی تقدیر ظرف دیگری هستم

این شعر را یک سال پیش سرودم:

اشک ازدوچشم خسته ی خوددانه می کنی

انـگـار تـرک خـانـه و کـاشـانـه مـی کـنـی

ساقی علی شده ست و تو مست ولای او

ایـن خـانـه را ز غـم کده میخانه می کنی

وقتی علیست شمع عجب نیست اینکه تو

در پـشـت درب غـیـرت پـروانـه مـی کـنی

ایـن روزهـا بـه قـلب علی زخم می زنی

وقتـی که موی زینب خود شانه می کنی

فــکــری بـه حـال حـیـدر کـرار کـرده ای ؟

دیــگـر بــراش قــافـیـه پـیـدا نـمـی کـنـی

سنگسار
اسمش را گذاشته ام نفرت
آخرین یادگار عشق نامشروعمان
و حالا او تنها کسی است که صلاحیت اجرای این حکم را دارد
سنگ هایش بر دلم می نشیند
خدا را شکر!
این پایان, از وصلت با تو برایم خوش تر است

پختگی
دیروز آرزو داشتم که تمام دنیا را بگردانم
امروز حتی آرزو ندارم که نیمی از آن را بگردم
فردا گرد آرزویی به روی سنگ مزارم نخواهد بود

وقتی بهارت باغ بی یر یاشه سخته
وقتی نگاهت قاب رو در یاشه سخته
لبخندهای خشکشونم پس بگیرن
سهم تو تنها چشمای تر باشه سخته
وقتی یه سر بالاتری اون وقت ببینی
هر بی سر و پایی ازت سر باشه سخته
از سردیشون باغ دلت خشکیده باشه
بازم نفس‌هات گرم باور باشه سخته
وقتی حسادت زندگی رو دوره کرده
هر کی بخواد این دور بهتر باشه سخته
دستامو بستن حالا میگن: هیس بگو چشم
یغضم ترک خورده برام هر «باشه» سخته

این رباعی مربوط به 9دی سال گذشته ست:

خیلی سعی کردم ادامه بدم ولی فکر می کنم یک بیت کافیه...

سه رباعی عاشورایی:


سلام

اومدم تا دوباره شعر بگم ولی خیلی کمتر از گذشته, همون دانشگاهی شعرو بهم هدیه کرد داره ازم می گیردش...(یه غزلم مناسب اوضاع امروزمون:)

سلام!

دوستان می خواستم با شعر خداحافظی کنم (حالا به هر دلیل چی کار دارید؟!) نمی دونم برای چه مدت شاید همیشه...

فکر می کنم یک بیت کافیه!

تقدیم به کوه ترین!